بیا دیگر

چه کنم با هجوم گریه ها

چه کنم با سیل خاطره ها.....

چشمانم دیگر میلی به بسته شدن ندارند

دردهایم در خواب هم رهایم نمیکنند

روزهایم تاریک  شده و شبهایم تاریکتر..........

خوابم هایم رنگ سیاه اشفتگی و کابوس گرفته اند

کودکی هایم را به خاطر اوردم لحظه ای

اغوش خواب,فرار از درد هایم بود

حال چه کنم که خواب ,زندان روح زخم خورده ام شده است....

خدایا : من از اغوش کسی خیر ندیده ام

پایین بیا از عرش

در اغوشت بکش مرا و ارامم کن

زخم هایم را مرحم بزن

و برایم قصه بگو تا خوابم ببرد......

خدایا:  از این جسم خاکی خسته و بیزارم

دلم هوس پرواز کرده است

به سوی تو

میهمان نمیخواهی.........؟

نویسنده:سعید کشوری 

http://mostafa6886.blogfa.com/وبسایت




می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , , , , ,

مطالب مرتبط

    نظرات

    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه: